گزارش برنامه صعود به قله کرکس
به نام خدا
نام برنامه: صعود به قله کرکس به ارتفاع ۳۸۹۵ متر
همنوردان شرکت کننده: شهرزاد علیپور، عالم کلانی، نرگس پیریایی، حمید رضا تیموری، علیرضا ملکی، حمید خاوری، امین خاوری، ساسان آریا، حمیدرضا رحیمی
سرپرست برنامه: حمیدرضا رحیمی
زمان برنامه: ۲۲ و ۲۳ بهمن ۱۳۹۴
نویسنده: حمید رضا رحیمی
کوهستان کرکس : بخشی از نیمه شمالی رشته کوههای مرکزی ایران به ارتفاع ۳۸۹۵ متر است وپهنه ای به وسعت۳۴۰۰ کیلومترمربع را زیر پوشش قرار داده است که در جهت شمال غربی – جنوب شرقی در شهرستانهای نطنز و کاشان واقع در استان اصفهان امتداد یافته است . دامنه های شمالی آن در شهرستان کاشان و دامنه های جنوبی آن در شهرستان نطنز امتداد یافته است . کرکس، بلندترین قلۀ کوهستان کرکس، در شمال اصفهان و جنوب غربی شهر نطنز ، شرق شهرستان برخوار و میمه و غرب شهرستان اردستان واقع شدهاست . منطقه کرکس از لحاظ تنوع زیستی هم در میان کوههای منفرد مرکزی ایران تقریبا بی همتا است . ورود به آب و هوای ییلاقی کوهستان و درختان انبوه بیشه های کرکس ، آنهم به فاصله اندکی از دشت کویر مرکزی ایران هر بیننده ای را به تحسین و تعجب وا می دارد . قلههای کوهستان کرکس به علت ارتفاع زیادی که دارند تقریباً در نیمی از سال پوشیده از برف بوده و منبع اصلی چشمههای متعددی است که در دامنههای این کوهستان جریان دارند. که بیشتر آنها تا اوایل تیر ماه خشک می شوند.
مقدمه :
تاکنون گزارش برنامه های گروه با دید شخص سوم نگارش میشد. در ابتدای برنامه کرکس و به پیشنهاد حمید و موافقت سایر دوستان قرار شد، گزارش این برنامه از دید شخص نویسنده باشه. همون ابتدا هم در یک فراخوان جهت جذب داوطلب برای نوشتن گزارش رو به رو شدیم که به دلیل مشغله های شخصی، هیچ کدام از افراد گروه قبول نکردن که اینجانب (حمید) مجبور شدم قبول کنم.
برنامه صعود به قله کرکس در برنامه های شش ماه دوم گروه کوهنوردی ام اس سنتر قرار داشت ولی برگزار شدن این برنامه با فراز و نشیب های فراوانی همراه بود. یکی دو هفته ای میشد که به خاطر وضعیت بد آب و هوای کشور دو دل بودیم که اطلاعیه برنامه رو ثبت کنیم یا نه! در نهایت با چند نفر از اعضای فعال گروه که فکر میکردیم در این برنامه حضور داشته باشن تصمیم گرفتیم تا اطلاعیه رو ثبت کنیم و یک برنامه جایگزین (صعود شب هنگام به توچال) معرفی کنیم که اگر هوا اوضاع مساعدی نداشت، عازم هدف برنامه جایگزین بشیم.
من مسئول هماهنگی ها شدم با چک کردن وضعیت هوا در نظنز، قله کرکس و صحبت های پیاپی با آقای نادری و آرمین از مسئولین هیئت کوهنوردی اصفهان و پناهگاه کرکس، شرایط را برای عزیمت به نطنز مساعد دیدیم و پنجشنبه ۲۲ بهمن ماه ۱۳۹۴ ساعت ۲:۱۵ بامداد، با یک دستگاه مینی باس که از قبل تهیه کرده بودیم عازم منطقه شدیم.
ساعت ۷ صبح بعد از عبور از نگهبانی منطقه که برای مینی باس مبلغ ۲۰.۰۰۰ تومان دریافت کرد، به آخرین نقطه آسفالته مسیر رسیدیم. قرار بود صبحانه را در همان ابتدای مسیر صرف کنیم و با دیدن خورشید و هوایی صاف کلی تعجب کردیم (چون قرار بود پنجشنبه هوا ابری باشه و در ارتفاع پناهگاه برف هم داشته باشیم). از ماشین پیاده شدیم که بیرون صبحانه بخوریم ولی چند نفرمون به خاطر سردی هوا به داخل ماشین برگشتند.
بعد از صرف صبحانه و کمی نرمش، ساعت ۸:۱۵ دقیقه حرکتمان را با سرقدمی نرگس و ته قدمی شهرزاد آغاز کردیم. فقط شهرزاد قبلا به کرکس صعود کرده بود و مسیرمون، مسیر تازه ای برای سایر افراد گروه بود ولی با فیلمی که چند روز پیش از نقشه ماهواره ای مسیر تهیه کرده بودم و به بچه ها داده بودم، تقریبا هممون با مسیر یه آشنایی مختصری داشتیم.
بعد از ۱ ساعت و ۲۰ دقیقه کوهپیمایی که با شیب ملایم و برف چند میلی متری زیر پاهامون همراه بود، به منطقه ای که در gps مون با اسم درخت گردو تگ شده بود رسیدیم. منظره زیبایی بود، از یک طرف چند درخت گردو که در خواب زمستانی خودشون به سر میبردن و از طرف دیگر نمایی از دره پشت سرمان که بیانگر مسافت طی شده بود که دوستان همنورد زیادی از آن عبور کرده بودن. ۵ دقیقه ای زیر سایه درختان نشستیم و اندک انرژی از دست رفته را با خوردن آب و تنقلات به دست آوردیم و به حرکت خودمون این بار با سرقدمی عالم، ادامه دادیم.
رفته رفته واحد برف زیر گام هایمان از میلیمتر به سانتی متر تغییر کرد و گاها به ۱۰ سانتی متر میرسید و شیب مسیر هم بیشتر میشد ولی اعضا همچنون قبل با انرژی با قدم هایی منظم به مسیر ادامه میدادند. آسمان هم در دور دست ها نوید این موضوع را میداد که احتمالا تا چند دقیقه آینده ابری خواهد بود که همین اتفاق هم افتاد و حدود ۲۰ دقیقه بعد آسمان با ابر پوشیده شد. در ساعت ۱۰:۵۰ به پناهگاه رسیدیم.
پناهگاه کرکس، یک ساختمان سنگی تک طبقه، دارای دو اتاق و یک سالن بزرگ با ظرفیت حدود ۶۰ نفر می باشد. سیستم گرمایشی پناهگاه اجاق هایی که با نام اجاق نفتی علاالدین معروف هستن بود و در اتاق ها یک لامپ ۶۰ واتی که از یک دینام تغذیه میشد، وجود داشت. هزینه اقامت در پناهگاه نفری ۲.۰۰۰ تومان میباشد.
به جز ما، یک گروه دیگر که ظاهرا روز قبل صعود کرده بودند، در یکی از اتاق های پناهگاه بودند و ما توانستیم در اتاق دیگر پناهگاه ساکن شویم. در پناهگاه با آقای ابراهیمی که مسئول پناهگاه بودن، آشنا شدیم که خیلی بهمون لطف داشتن و برامون اجاق و پتو آوردند. هوا خیلی سرد شده بود طوری که چند دقیقه ای مجبور شدیم اجاق های خودمون رو روشن کنیم و از بی تاثیر بودن اونها برای گرم کردن هوای اتاق مطمئن شیم. حدود یک ساعتی داخل اتاق مشغول چیدمان وسایلمون و مشخص کردن محل استراحت هر فرد، شدیم تا یکی از دوستان که بیرون از اتاق رفته بود، خبر داد خورشید از لا به لای ابرها پیداست و هوای بیرون گرم تر از داخل است. با شنیدن این خبر بساط ناهارمون رو جمع کردیم و در ایوان پناهگاه و زیر نور آفتاب، ناهار خوردیم.
بعد از ظهر علی و نرگس و آقا حمید (حمید تیموری) و یکی دو تا از بچه ها از مناظر بیرون و جانپناهی که ظاهرا سال ها پیش، نجات دهنده جان کوهنوردان بوده، دیدن کردند و از فرط بیکاری و سردی هوا، ساعت ۲۰:۳۰ بعد از صرف شام، تصمیم گرفتیم بخوابیم که اکثرمون به جز امین نتونستیم بخوابیم. دلیل اصلی هم سردی هوا بود. ظهر هم حدود ۱ ساعتی خوابیده بود و بچه ها میگفتن امین توانایی خوابیدن در حین حرکت رو هم داره. تا صبح هر چند دقیقه یکی ساعت میپرسید و چند نفر هم تلاش میکردن ساعت پیدا کنن 🙂 قرار بود ساعت ۴:۳۰ بیدار شیم ولی چون هممون به جز امین بیدار بودیم، ساعت ۳:۳۰ بیدار شدیم تا امین کلی جیغ و داد کنه که اصلا نخوابیدم :))
با خوردن صبحانه و آماده شدن، رکورد عجیبی در طول فعالیت گروه و ۷۰ برنامه اجرا شده، ثبت کردیم و تونستیم ۲ ساعت و ۱۵ دقیقه زمان بیدار شدن تا حرکتمون رو کش بدیم :)) (چون ۱ ساعت زودتر بیدار شدیم، هیچ اعتراضی نشد که چرا انقدر آماده شدنمون طول کشیده)
ساعت ۵:۵۰ با سرقدمی علی حرکتمان را با کوله حمله، هدلایت های روشن و یخ شکن های بسته، آغاز کردیم و نیم ساعت بعد به دو راهی معروف مسیر رسیدیم. تابلو پیش رو، سمت راست را مسیر تابستانه و مسیر سمت چپ را مسیر زمستانه، معرفی میکرد و دلیل این امر، بهمن خیز بودن مسیر تابستانه بود. پس مسیر سمت چپ را در پیش گرفتیم. شیب مسیر بیشتر از قبل شده بود و گاها به ۴۵ تا ۵۰ درجه هم میرسید. دوست داشتیم طلوع آفتاب بر روی یال منتهی به قله باشیم که سرعت پایینمون و باد مسیر باعث شد نتونیم بر روی یال، شاهد این منظره دلپذیر باشیم.
نزدیک انتهای شیب تند مسیر بودیم که نرگس اعلام کرد به خاطر درد زانو نمیتونه ما را همراهی کنه و تلاش من برای اینکه نرگس را راضی کنم کمی تحمل کنه چون آخرین شیب سخت مسیر هست، افاقه نکرد و ساسان هم قبول کرد همراه نرگس به پناهگاه بازگردد.
با افزایش ارتفاع و نزدیک شدن به ارتفاع قله، باد معروف ۴۰۰۰ متر بیش از پیش اذیتمون میکرد ولی به هر طریقی بود راس ساعت ۹ توانستیم بر فراز قله کرکس که همراه منظره بی نظیری بود بایستیم و شاکر خداوند باشیم که یکبار دیگه این توان را بهمون داد تا بتونیم صعود دیگری را تجربه کنیم. چند دقیقه ای بر روی قله مشغول عکاسی و دیدار با دماوند که در دور دست ها خودنمایی میکرد، شدیم و بعد از آن بی وقفه به سمت پناهگاه حرکت کردیم. حدود ۱ ساعت و ۳۰ دقیقه بعد به پناهگاه رسیدیم و توقفی یک ساعته برای جمع کردن لوازم و بازیابی انرژی از دست رفته، داشتیم.
در نهایت با سرعتی مناسب و توقفی چند دقیقه ای کنار درختان گردو، ساعت ۱۳:۳۵ به محل شروع برنامه و وسیله نقلیه رسیدیم و بعد از صرف ناهار به طرف شهر تاریخی ابیانه حرکت کردیم تا از این شهر زیبا که جزو برنامه های جانبی کوهنوردیمون بود، بازدید کنیم.
این برنامه خاطره ساز، در ساعت ۲۳:۵۰ جمعه ۲۳ بهمن، با رسیدن به محل شروع برنامه در تهران به پایان رسید.
توضیحات :
۱ – جای همراهان همیشگیمون از جمله مهدی، آیدا، سامان، مریم و سایر دوستان خالی بود .
۲ – در صورت قصد صعود در تعطیلات، حتما با هیئت اصفهان هماهنگ کنید چون ممکنه به دلیل تعداد افراد حاضر در پناهگاه، ظرفیت کم بیاد و مجبور باشید چادر بزنید.
۳ – حتما در زمستان، مسیر زمستانه را جهت صعود انتخاب کنید.
۴ – در منطقه کرکس موجوداتی همچون موش زیست میکنند که همرنگ سنگ هستن، جهت حفظ جان این موجودات، در هنگام گام برداشتن مراقب زیر پای خود باشید.
۵ – به دلیل عدم تنظیم ساعت دوربین، ساعت نمایش داده شده در زیر عکس ها با یک ساعت اختلاف می باشد.
۶ – ترک جی پی اس برنامه را میتوانید از لینک زیر دریافت کنید.
ممنون از گزارش زیبا و کاملت 🙂
مرسی عالم عزیز
فراموش نکن که حالا حالا ها باید تلاش کنم تا بتونم گزارشی در حد گزارش های خودت بنویسم
گزارش عالی بود
همیشه بر فراز باشید. ماشالا گروووووه
ممنون مهدی عزیزم
بازم میگم که جات شدیدا خالی بود
میدونی که عادت نداشتیم بدون تو برنامه بریم . امیدوارم بد عادتمون نکنی 🙂
از دلتنگی برای چندمین بار خوندم این گزارش رو…خیلی دوستش دارم رفیق
نام + نام خانوادگی 😀
درود بر شما . گزارش قدیمی است و من تازه خوندم .
ممنون از توضیحات شما .
ما قصد صعود در ۱ اسفند ۹۸ داریم . امیدوارم هوا یاری کند .