گزارش برنامه صعود به قله هزار– طرح سیمرغ
به نام خدا
نام برنامه: صعود به قله هزارکرمان "برنامه ۱۸۳"
همنوردان شرکت کننده: محمد اسدی، بابک کدخدازاده ، امیر ایزدپناه، رایونا موسویان، آرزو عالی پناه، مهدی محمودی، آوا صادقی، مینا رحیمی، مسعود صوفی، فیروز شیخنژاد، تقی کلهر، سیاوش پارسانژاد، محمدرضا حسینی، علی موفق بهنام، میترا کاوندی، محمد صادق جلال، حمیدرضا رحیمی
زمان برنامه : ۲۴ -۲۵ مهرماه ۹۸
سرپرست برنامه: محمد صادق جلال
جلودار گروه: حمیدرضا رحیمی
عقب دار گروه: فیروز شیخنژاد
نویسنده: محمد اسدی
استان: کرمان
مسیرهای صعود:
- مسیر آبشار راین (مسیر زررود) که مسیر رایج صعود می باشد و از آبشار راین که در ۱۵ کیلومتری جنوب غربی شهر راین قرار دارد، آغاز میگردد و دارای جانپناه می باشد.
- مسیر باب زنگی که کوتاهترین مسیر صعود میباشد.
- مسیر روستای اردیکان
- مسیر دره میرشادی (دره امید)
مختصات قله: N29° 30.700' E57° 16.265'
ارتفاع قله: ۴۵۰۵ (Garmin map64s)
ارتفاع پای کار: 2846
ارتفاع قابل صعود: 1659
ارتفاع جانپناه (محل شب مانی): ۳۱۶۹
زمان تقریبی صعود: بین ۵ تا ۶ ساعت
زمان تقریبی فرود: بین ۳ تا ۵ ساعت
مسافت از تهران تا پای کار: ۱۰۷۵ کیلومتر
وسیله سفر: قطار (تهران-کرمان) و مینی بوس (کرمان-راین)
تعداد افراد گروه: ۱۷ نفر
موقعیت گیتایی (جغرافیایی): قله منفرد هزار، از شمال به روستای صاحب آباد، اصفهانیوته و کوهستان جوپار، از غرب به راسک، ده مرتضی و اوردیکان، از جنوب به روستای زیارتگاه و از شمال شرق به راین محدود میشود. همچنین کوهستان هزار از شمال به کوهستانهای پلوار و جوپار و از جنوب به کوهستان جبال بارز منتهی میشود. مرتفعترین منطقه مسکونی ایران روستای باب زنگی از توابع بخش راین است که با ارتفاع ۳۳۰۹ متر در کوه هزار قرار دارد.
پوشش گیاهی: بنه (پسته کوهی)، بید، آلاله، آویشن، بومادران، مفروح، مرزن جوش، پونه، ازگن، انغوزه، درمنه، گون، قارچ، ریواس، پیازچه کوهی، کما، گارچیک، چوب شورکوهی و …
گوناگونی جانوری: گرگ، گراز، کل و بز، خرگوش، سنجاب، روباه، کبک دری و…
وجه تسمیه ی نام قله: کوه هزار به دلیل داشتن هزار نوع گیاه گوناگون، هزار نامیده میشود.
بهترین فصل صعود: مناسب ترین فصل صعود قله هزار از اواخر اردیبهشت تا اواخر مهر ماه می باشد.
سطح فنی برنامه: غیر فنی
تعداد چشمه های موجود در مسیر: ۱ چشمه، جنب جانپناه
نوع شب مانی – گنجایش: اتاق خصوصی اقامتگاه با ظرفیت ۱۰-۷ نفر و اتاق عمومی جانپناه با ظرفیت ۲۵-۲۰ نفر (همچنین در اطراف جانپناه فضای کافی جهت برپایی چادر موجود می باشد).
نوع دسترسی به آب در شب مانی: چشمه در نزدیکی جانپناه
پشتیبانی تلفن همراه: پوشش در برخی قسمت های مسیر
اولین مرکز درمانی منطقه: بیمارستان راین (خیابان ولیعصر شهر راین)
فایل مسیر (gps): دانلود
شرح صعود:
اعضای ١٧ نفره گروه کوهنوردی ام اس سنتر طبق قرار قبلی در ساعت ۱۹:۰۰ روز چهارشنبه ٢۴ مهر ماه ١٣٩٨، برای سفر به کرمان و صعود به قله هزار در ایستگاه راه آهن تهران دور هم جمع شدن. بعد از کنترل بلیط به سمت جایگاه رفتیم و سوار قطار شدیم و قطار در ساعت ۱۹:۵۵ شروع به حرکت کرد. همه بچهها بعد از پیدا کردن صندلیهاشون، به کوپههای ۱ و ۳ برگشتن تا علاوه بر خوردن شام و چایی، بازی کنن و گپ بزنن تا زمان سفر کوتاهتر بشه. تا نیمههای شب حسابی گفتیم و خندیدیم. قرار بود ساعت ۱۰ صبح پنجشنبه به کرمان برسیم که به علت خرابی قطار با دو ساعت تاخیر، راس ساعت ۱۲ به کرمان رسیدیم.
با تاخیر به وجود آمده برنامه گشت و گذار در کرمان کنسل شد. روزهای کوتاه پائیز ما رو به اجبار به سمت هدف اصلی، یعنی صعود به قله هزار کشوند که به تاریکی برخورد نکنیم و بچهها استراحت کامل بکنند. در راه آهن کرمان، آقای کلانتری راننده مهمان نوازمون (شماره تماس: ۰۹۱۳۲۹۵۵۱۷۰) منتظر ما بود و بعد از کمک بچهها برای بستن کولهها روی باربند ساعت ۱۲:۱۵ به سمت راین حرکت کردیم. در راین توقف کوتاهی برای خرید داشتیم و کلید اتاق خصوصی جانپناه رو که از قبل هماهنگ کرده بودیم رو از مسئول هیئت کوهنوردی راین، آقای واحدی تحویل گرفتیم. ( آقای واحدی نکتههای خیلی خوبی رو برای صعود راحت تر به ما گفتن. توصیه میشه قبل از صعود حتما با ایشون با شماره ۰۹۱۳۹۳۹۶۳۳۱ تماس بگیرید). بعد از خرید به سمت آبشار راین حرکت کردیم و برای ورود به پارکینگ مجتمع تفریحی آبشار راین مبلغ ۲۵۰۰۰ تومان پرداخت کردیم.
ساعت ١۴:۴٠ در پارکینگ راین توقف کردیم، کولهها رو از باربند خالی کردیم و لباس کوهنوردی پوشیدیم. گشنمون بود و خوردن غذا از همه چیز مهمتر بود. محمد(سرپرست) تا ساعت ١۵:٣٠ برای نهار تایم داد، بچهها سر ساعت آماده و به خط شدن و حرکت آغاز شد.
سرپرست حمید رو به عنوان سرقدم و همچنین فیروز رو به عنوان تهقدم به گروه معرفی کرد. مسیر به خاطر آب رودخانه زررود که به آبشار میرسید و در منطقه جاری بود سر سبز، چشم نواز و دلنشین بود.حسابی از منطقه لذت میبردیم، راه زیادی نرفته بودیم که صدای شُر شُر آبی که از آبشار سرازیر بود به گوشمون خورد و بعد از ١٠ دقیقه کوهپیمایی آبشار راین رو دیدیم. ساعت ١۵:۴٠ بود که برای گرفتن عکس یادگاری پای آبشار به خط شدیم.
١٠ دقیقه بعد به راهمون ادامه دادیم و در دره کنار رودخانه مسیر پاکوب رو دنبال کردیم. باید ارتفاع میگرفتیم، شیب مسیر تند و نفس گیر بود. حمید با سرعتی مناسب تیم رو هدایت میکرد که یه چندتایی زنبور به گروه حمله کردن و حسابی خدا با ما یار بود که توی اون شیب به جز گزیده شدن اتفاقی برای بچهها نیفتاد. آرزو، میترا و محمد جلال توسط زنبورها مورد لطف و عنایت قرار گرفتن و به سرعت از محل دور شدیم. با خمیر دندان زدن روی نیش زنبورها، یه مقدار تسکین درد کردیم، ساعت ١۶:۳۰ کمی استراحت کردیم و آب و تنقلات خوردیم. چند دقیقه بعد حرکت کردیم و ١٧:٢۵ به جانپناه هزار رسیدیم. قبل از ما گروهی از کوهنوردایی که زودتر از ما به جانپناه رسیده بودن، آتش درست کرده بودن و کنارش با احوال پرسی و خدا قوت میزبان ما شدن. به سمت اتاقمون رفتیم که به گفته آقای واحدی 7 نفر ظرفیت داشت. ما کمپ زدیم و تعدادی از بچهها کنار جانپناه که جای صافی هم بود چادر برپا کردن و همگی در اتاق دور هم جمع شدیم، میوه و شام خوردیم و با کلی بگو و بخند و با انرژی مثبت منتظر شروع روز صعود شدیم. بچهها بعد از آماده کردن کیسه خواب و بستن کولههای حملهشون ساعت ٢٢:٠٠ به خواب رفتن.
صبح روز جمعه ٢۵ مهر ساعت ٣:٣٠ دقیقه صبح بیدار شدیم و از چشمه کنار جانپناه آب آوردیم، با استفاده از تجهیزات خوب اتاق مثل کپسول پیکنیک، کتری و کلی وسایل دیگه سریع چای آماده کردیم و صبحانه خوردیم. همگی از هماهنگ شدن اتاق خصوصی جانپناه راضی بودیم. بعد از خوردن صبحانه بند پوتینهامون رو بستیم و وسایل اضافه گروه رو داخل اتاق گذاشتیم و در اتاق رو قفل کردیم و ساعت ۴:١۵راهی قله شدیم. هوا هنوز تاریک بود و با هدلایت های روشن مسیر پاکوب رو دنبال میکردیم. تقریبا از اول مسیر باد ملایمی داشتیم و ساعت ۵:٢٠ بود که برای اضافه کردن لباس و دستکش توقف کردیم. یه مقدار آب و تنقلات خوردیم و باز حرکت کردیم. باد شدیدتر شده بود و نمیشد زیاد توقف کرد. کم کم خورشید طلوع میکرد و منظره زیبایی پشت سرمون داشت خلق میشد.
راه پیش رومون رو به امید دیدن قله ادامه میدادیم. ساعت۶:۴٠ به دره آویشن رسیدیم و ساعت ۷:١٠ به صخره تاج خروسی رسیدیم و یه مقدار با سنگهای سر راهمون کلنجار رفتیم.
بعد از ١٠ دقیقه استراحت، به سمت قله حرکت کردیم و بالاخره راس ساعت ٩:١٠ همه بچهها روی قله برای گرفتن عکس تکی و گروهی آماده بودن. قله فضای زیادی برای موندن نداشت و باد هم میوزید. یه گروه دیگه هم پشت سر ما به قله رسیدن و در نتیجه باید سریع به سمت پایین حرکت میکردیم. با همه عجلهای که کردیم ٢٠ دقیقه زمان رو روی قله گذروندیم و ساعت ٩:٣٠ رو به پایین حرکت کردیم.
هوبره (Otididae) پرنده رو به انقراضی هست که به عنوان نماد این برنامه انتخاب شد و تصمیم به معرفیش داریم. هوبره از راسته درناسانان است که پرندگانی خشکیزی با جثه متوسط تا بسیار بزرگاند و پاها و گردن بلند و منقار قوی و کوتاه دارند، هوبره پرندهای زیبا، باشکوه، بیابانگرد و خجالتی بوده و بسیار خوب با زندگی کویری خود را وفق داده است، از لحاظ ترکیب و شکل ظاهری تا حدودی به بوقلمون شباهت دارد. طول بدنش از منقار تا انتهای دم، حداکثر به ۶۵ سانتیمتر می رسد. نر و ماده شبیه هم هستند ولی نرها حدود ۱۰ درصد از مادهها بزرگترند. اگر در هنگام پرواز با خطر حمله یک پرنده شکاری روبهرو شود، مدفوع چسبناک خود را مانند بمب به سمت پرنده شکاری پرتاب میکند. این بمب طبیعی که بسیار چسبناک است، پر و بال مهاجم را به هم میچسباند. از همین رو به پرنده بمبانداز معروف است. توضیحات بیشتر را در کلیپ معرفی هوبره ببینید.
به سنگ تاج خروسی که رسیدیم، یه پاکوب نرم روی شن اسکی کمی گولمون زد و یه مقدار از مسیر اصلی دور شدیم. دو نفر از بچهها برای پیدا کردن راه دست به سنگ شدن ولی مسیر برای گروه هموار نبود و مجبور شدیم یه مقدار به سمت بالا برگردیم تا به پاکوب برسیم. با رسیدن به دره آویشن چندتا عکس گرفتیم و ساعت ١٣:٢٠ به جانپناه رسیدیم و نهار خوردیم و وسایلی که تو جانپناه گذاشته بودیم رو جمع کردیم و جانپناه رو مرتب کردیم. ساعت ١۴:٠٠ آماده حرکت شدیم و بعد از گرفتن عکس یادگاری، به سمت آبشار حرکت کردیم.
محمد به بچهها قول داده بود اگر سریع باشن، برای گشتن تو کرمان و راین برنامه داره، همین باعث شد همه با قوای بیشتری به سمت پارکینگ به راه بیفتن. ساعت ١۵:٢٠ بعداز گرفتن خاک لباسامون و چیدن کولههامون رو باربند برای بازدید از ارگ راین به سمت راین حرکت کردیم. ارگ تا ساعت ١٧:٠٠ باز بود و ما زمان زیادی نداشتیم، سریع مشغول بازدید و گرفتن عکس از محوطه ارگ شدیم.
بازدید به اجبار تموم شد و محمد برای تحویل کلید جانپناه به مجتمع فرهنگی ورزشی راین رفت. بعداز تحویل کلید برای دیدن باغ شاهزاده به سمت ماهان حرکت کردیم. این باغ در حدود ۲ کیلومتری شهر ماهان و در نزدیکی شهر کرمان و در دامنه کوههای تیگران قرار داره و مربوط به پایان دوره قاجاریه است.
بازدید از باغ واقعا از خستگی بچهها کم کرد. همه لبخند رضایت روی لباشون بود. گشنمون بود و هیچ چیز به اندازه یه غذای گرم چلویی نمیتونست لذت این گشت و گذار رو دوچندان کنه. آقای کلانتری پیشنهاد رستورانی در ماهان رو داد و با استقبال گروه به سمت رستوران رفت. بعد از خوردن غذا به سمت راه آهن حرکت کردیم و ساعت ۲۱:۳۰ به راه آهن کرمان رسیدیم. قطار با ۴٠ دقیقه تاخیر راس ساعت ۲۳ از کرمان به سمت تهران حرکت کرد. خستگی باعث شد بچه ها سریع به خواب برن. صبح فردا و بعد از یه خواب طولانی دوباره تو کوپهها دور هم جمع شدیم و تا رسیدن به تهران راجع به برنامه صعودهای بعدی گروه صحبت می کردیم. با رسیدن قطار به تهران در ساعت ۱۳ روز شنبه ۲۷ مهرماه برنامهمون به انتهای خودش رسید.
درود
چه گزارش واضح و شفافی بود احسنت
سلام همیشه پا بکوه باسید ۔ته قدم نه ،عقب دار 😂